پاگشای جاری

ساخت وبلاگ
من هیچوقت از خوابایی که می بینم اینجا ننوشتمیعنی یادم‌نمی یاد نوشته باشمولی خیلی هاش به خصوص اون خوابا که درمورد دوستام حقیقت درمی یادمثلا خواب دوست عزیز و پدر فوت شده اشون دیدم و وقتی با جزئیات تعریف کردن دوستم گفت همه اش درسته.یا خواب دوست دیگه ام و فرزندش....و...دیشبم خواب دوستم پ دیدم که به تازگی با ی مرد فرانسوی ازدواج‌کرده خواب دیدم خونه جدید گرفتن، منم رفته بودم خونشون و همسرش داشت می گفت خونه جدید از محل کارم و مرکز شهر دورتر ولی به خاطر پ گرفتمش وگرنه خونه قبلی بیشتر دوست داشتم....و وقتی برای پ گفتم گفت برگام پاگشای جاری...
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1402 ساعت: 19:44

یادم نیست کی و کجا خوندم این چالشولی توثبت موقتم مونده بود گفتم انتشارش بدمخوندنش کلی حس خوب تزریق کرد بهمشما باعشقتون کجاها خاطره دارین؟؟نمایشگاه کتاب و بعدم فرحزاد و هوای اردیبهشتشفرحزاد و سفره خونه هاشچیتگر و پیست دوچرخه سواریشدیشلمه و بوی دودشپارک های غرب تهران که شخمشون زدیم...دوتا افتتاح سینما که باهم رفتیم...اولین جاده چالوسی که رفتیم و نهاری که درست قبل عقد خوردیمخرید حلقه دونفره مونقول و قرارامون تو جاده ی طرفهپیاده کل شهرمون قدم زدیم از سبزه میدون تا ولیعصر از ولیعصر تا پادگان... چرا انقد راه رفتیم چرا حرفا تمومی نداشت!!؟حتی من پادرد بعدشم یادمه....کوه مردمی و رفتن تا قله صبح خیلی زود و بعدش برگشت و خوردن آش رشته تو آشکده تومسیر برگشت.باغ گل ها و آلاچیق های چوبی و بوی دود و چوب...کوه عظیمیه و نسکافه پای کوه توشب های سیاه و امید روزای بهتر..مسیر شرق تهران و سه سال رفت آمدش حتی دعواهامون باهم و بی هم برای رسیدن به ی ارزو.....کلاسای دانشگاه باراجین توروز جمعه باهم و پروژه هاشاولین دریا رفتنمون باهماولین بار قدم زدن تو حافظیه و سعدیه دست تو دست حتی با صدای گریه پس زمینه ملینا پاگشای جاری...
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 55 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1402 ساعت: 19:44